کد مطلب:134029 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

زمامداری علی یا عالیترین جلوه های عدل انسانی
هدف ما در این فصل شرح تاریخ پر افتخار حكومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیست زیرا اینكار برتر از وسعت اندیشه ها و بالاتر از استعداد انسانها است بلكه مقصود تنها تعقیب از هدف كتاب و بررسی شرائط نامساعدی است كه فرزند بوطالب در آن شرائط زمام امر را در دست گرفت.

ما می خواهیم این واقعیت را اثبات كنیم كه قدرتهای گذشته آنچنان انگلهای تباهی و فساد را در جامعه جا داده و روح حق طلبی و عدالت خواهی امت را كشته بودند كه حتی شخصیتی آسمانی همانند علی علیه السلام نتوانست با زمامداری خود محیط جامعه را یكباره گندزدائی نموده و ریشه های اصلی فساد را از بیخ و بن بر كند- ریشه هائی كه تدریجا بارور گردید تا بالاخره در حادثه ی شوم كربلا میوه تلخ خود را داد و زهر خویش را در كام بشریت فروریخت- آری، علی علیه السلام وارث حكومتهای گذشته و آن وضع آشفته ای بود كه خویشان خلیفه و فرومایگان متملق


در برابر رضای عثمان و مقدم داشتن هوسهای او بر همه چیز بر بیت المال مسلط گردیده و از این راه ثروتهای كلان و افسانه ای برای خود گرد آورده بودند، امیرالمؤمنین وارث اجتماعی بود كه معاویه در آن، قدرت و نفوذ كافی و اقتصادی نیرومند برای خویش بوجود آورده بود، بدیهی است كه در چنان شرائط آن بزرگوار در هر مورد كه بخواهد دست به اصلاحی بزند و قدمی برجسته بردارد و بوضع بی سر و سامان و شرب الهیود بیت المال و حكومت سر و سامانی بخشد مواجه با كارشكنی های كوبنده می گردد، كسانیكه تا دیروز عملا اموال عمومی را در اختیار داشتند چگونه می توانند حكومت عدلی را بپذیرند كه بین آنان و پائین ترین طبقات اجتماع امتیازی قائل نیست؟! حكومتی كه در آن همه ی امتیازات غیر منطقی لغو شده و تنها قانون بر همه كس حكمفرما است؟! اما با اینحال این مشكلات چیزی نیست كه علی علیه السلام را از انجام وظیفه ی خاص مذهبی و تبلیغ آن رسالت بزرگ جهانی كه اسلام بر عهده ی وی نهاده بود. باز دارد. امیرالمؤمنین آن كس نبود كه هدفش از زعامت تنها حكومت بر مردم در دست گرفتن قدرت باشد. اگر آن حضرت حكومت ظاهری بر مردم را پذیرفت تنها به منظور حمایت از مظلومان و مبارزه با ستمگران و نظارت بر اجرای دقیق قانون و مقررات اسلامی بود. همانگونه كه خود می فرماید:

«أما والذی فلق الحبة و برء النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ اللَّه علی العلماء ان لا یقار و اعلی


كظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیب حبلها علی غابرها و لسقیت آخرها بكأس اولها [1] .

یعنی قسم به خدائی كه دانه را شكافته و روح را آفریده است اگر نبود كه مردم برای بیعت با من حاضر و آماده شدند و با وجود ناصر و یاران حجت بر من تمام شد و اگر نبود آن پیمانی كه خداوند از دانشمندان گرفت كه (با سكوت خود) تجاوز ستمگران و از بین رفتن حقوق ستمدیدگان را امضاء ننمایند هر آینه ریسمان خلافت را همچنان رها می كردم و آخر آن را از همان آبشخور اول سیرآب می نمودم».

مردی كه در هنگام زمامداری خویش كفش خود را با دست خود وصله می زند و در آنجا به ابن عباس می گوید. این تعلیق چقدر قیمت دارد؟ در جواب گفت یك درهم، حضرت فرمود بخدا سوگند كه حكومت بر مردم از نظر من از این كفش كم بهاءتر است مگر آنكه بتوانم در پرتو آن از مظلومی حمایت كنم و دست ستمگری را از دامان ستمدیده ای كوتاه سازم.

آری علی علیه السلام اینگونه بود اما نه تنها در گفتار، زیرا ای چه بسیار بیدادگران خون آشام و دیو و ددهائی كه با داشتن ننگین ترین نوع ستم زیباترین شعارها و جمله ها را در حمایت از مظلومین بر زبان دارند! امتیاز فرزند بوطالب علی علیه السلام در كردار او است و حكومت پنج ساله اش و عملكرد وی در آن عصر به خوبی بر صداقت گفتارش گواهی داد، حكومتی كه نه توانست بر عرض و طول خانه خشت و گلی اش بیفزاید و نه سفره اش را از آنچه كه در گذشته داشت یعنی نان و جو و نمك رنگین تر


سازد و نه در لباس كرباسیش اثر بنهد و آنرا قدری ظریفتر و لطیفتر نماید و نه خویشان و نزدیكانش توانستند به قدر یك درهم- آری حتی به قدر یك درهم- برای خود امتیازی بدست آورند، اكنون چنین مردی در رأس قدرت است و از وی جز این انتظاری نیست كه سخت به حمایت از طبقات محروم برخیزد و دست ستم پیشه گان و یغماگران را كه استانداران فاسد در رأس آنها بودند از دامان مردم ستمدیده كوتاه نماید، امیرالمؤمنین علیه السلام (همانگونه كه امید می رفت) برنامه ی داخلی حكومت خویش و مبارزه با فساد را در دو جبهه شروع كرد.

یك- حفظ اموال عمومی و حمایت از حقوق طبقات محروم.

دو- كوتاه كردن دست جباران و افراد آلوده ای كه بر مردم حكومت می كردند.


[1] نهج البلاغه شرح محمد عبده جزء اول صفحه ي 31.